بهترین عمل

بشتابید به سوی بهترین کارها

بهترین عمل

بشتابید به سوی بهترین کارها

لحظه هاى خدائى یک جوان

از حضرت امام صادق علیه السّلام نقل است که روزى حضرت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله در مسجد نماز صبح مى گذارد. پس نظر کردند بسوى جوانى که او را حارثة بن مالک نام داشت . دیدند که سرش از کثرت بى خوابى به زیر مى آید و رنگ رویش زرد شده و بدنش نحیف گشته است ...

از حضرت امام صادق علیه السّلام نقل است که روزى حضرت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله در مسجد نماز صبح مى گذارد. پس نظر کردند بسوى جوانى که او را حارثة بن مالک نام داشت . دیدند که سرش از کثرت بى خوابى به زیر مى آید و رنگ رویش زرد شده و بدنش نحیف گشته است .

حضرت از او پرسیدند: به چه حال صبح کردى و چه حال دارى اى حارثه ؟! عرض کرد صبح کردم یا رسول ا... با یقین . حضرت فرمود: بر هر چیزى که ادعا کنند حقیقتى و علامتى هست ، حقیقت و علامت یقین تو چیست ؟ عرض کرد: حقیقت یقین من یا رسول ا... این است که پیوسته مرا محزون و غمگین دارد و شبها مرا بیدار و روزهاى گرم مرا به روزه مى دارد و دل من از دنیا روى گردانیده و آنچه در دنیاست مکروه دل من گردیده است و یقین من به مرتبه اى رسیده که گویا عرش خداوندم را که براى حساب در محشر نصب کرده اند و خلایق همه محشور شده اند و گویا من در میان ایشانم و مى بینم اهل بهشت را که در بهشت تنعّم مى نمایند. و مى بینم اهل جهنم را که در میان آتش معذبند. حضرت به اصحاب فرمود: این بنده ایست که خدا دل او را به ایمان منوّر گردانیده است . پس فرمود: اى جوان بر این حال که دارى ثابت باش . عرض کرد یا رسول ا... دعا کن که حق تعالى شهادت را روزى من گرداند. حضرت دعا کرد و او در یکى از جنگها به فیض شهادت نائل آمد.

 

منبع :نماز خوبان

(حکایات و داستانهایى از دانشمندان و فرزانگان )

مؤ لف : على - احمد پور ترکمانى

ناشر: مؤ سسه فرهنگى انتشاراتى مشهور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد