بهترین عمل

بشتابید به سوی بهترین کارها

بهترین عمل

بشتابید به سوی بهترین کارها

- خدایى را که نبینم نمى پرستم

امیر مؤ منان در مسجد کوفه ، بالاى منبر خطبه مى خواند. مردى برخاست که به او ذعلب مى گفتند، داراى زبانى بلیغ در خطبه و قلبى شجاع بود. گفت : اى امیر مؤ منان ! آیا پروردگارت را دیده اى ؟

امیر مؤ منان در مسجد کوفه ، بالاى منبر خطبه مى خواند. مردى برخاست که به او ذعلب مى گفتند، داراى زبانى بلیغ در خطبه و قلبى شجاع بود. گفت : اى امیر مؤ منان ! آیا پروردگارت را دیده اى ؟

حضرت فرمود: واى بر تو اى ذعلب ! من خدایى را که نبینم ، نمى پرستم .

پرسید: اى امیر مؤ منان ! پس چگونه او را دیده اى ؟

فرمود: واى بر تو اى ذعلب ! دیدگان با مشاهده او را نمى بینند، ولى قلبها با حقایق ایمان او را مى بینند. واى بر تو اى ذعلب ! خداى من چنان لطیف است که لطفش ‍ به وصف در نمى آید و چنان عظیم است که با عظمت وصف نمى گردد و چنان بزرگ کبریاست که با بزرگى وصف نمى شود. در جلالت چنان جلیل است که با غلظت وصف نمى شود. قبل از هر چیز است و نمى شود گفت : پیش از چیزى است . بعد از هر چیز است و نمى شود به او بعد گفت . اشیاء را خواسته ، اما نه با همت . درک کرده است ، اما نه با خدعه . در همه اشیاست ، اما با آنها مخلوط نیست و از آنها هم جدا نیست . ظاهر است ، نه به شکل مباشرت . متجلّى است ، نه با دیدن . دور است ، نه با مسافت . قریب است نه با نزدیک شدن ، لطیف است ، نه با جسم داشتن . موجود است ، نه بعد از عدم . فاعل است ، نه به اضطرار. صاحب تقدیر است ، نه با حرکت . زیاد مى شود، نه با اضافه . شنواست ، نه با آلتى . بیناست ، نه با اءداتى . اماکن حاوى او نمى شوند و اوقات او را شامل نمى گردند صفات او را محدود نمى کنند و خواب او را نمى گیرد. هستى او از اوقات سبقت جسته ، وجودش از عدم و ازلش از ابتدا پیشى گرفته است . با خلق مشاعر فهمیده مى شود که کسى براى او مشاعر قرار نداده و با تجهیز جواهر فهمیده مى شود که جوهر ندارد و با ضد قرار دادن میان اشیا فهمیده مى شود که او ضد ندارد و با خلق تقارن میان اشیا فهمیده مى شود که او قرین ندارد. نور را ضد ظلمت قرار داده است و خشکى را ضد ترى و زبر را ضد نرمى ، و سردى را ضد گرمى متباین ها را با هم جمع کرده و میان چیزهاى نزدیک ، دورى افکنده است که با تفریق ، بر مفرّق و با تاءلیف ، بر مؤ لف دلالت مى کند. و این سخن خداى تعالى است : ((و من کل شى ء خلقنا زوجین لعلّکم تذکرون )).

میان قبل و بعد، فاصله انداخت تا معلوم شود که او قبل و بعدى ندارد و موجودات با غرایزشان گواهند که آفریننده غریزه آنها، غریزه ندارد و با موقّت بودنشان اعلام مى کنند که براى قرار دهنده وقت آنها وقتى نیست . میان موجودات حجاب و مانع قرار داده تا معلوم شود میان او و خلقش حجابى نیست . پروردگار است ، بدون این که خود پروردگارى داشته باشد و اله است ، بدون این که خود الهى داشته باشد. عالم است ، بدون این که معلوم باشد. سمیع است ، بدون این که مسموع باشد)).


منبع : کتاب  داستانهاى عارفانه در آثار (علامه حسن زاده آملى)

نویسنده عباس عزیزى

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد