مى گویند شاه غازى فخر الدوله در ترغیب ملت و رعیت نسبت به عبادت و طاعت و امور مذهبى ، مساعى جمیله و تلاش زیاد مبذول مى داشت ، از جمله اینکه ، دستور داده بود، همگان باید روز جمعه را تعطیل نمایند و در مسجد جامع جمع شوند و مشغول عبادات و طاعات گردند.
این دستور دینى شاه را، تمامى طبقات و صنوف به کار بسته و اجراء نمودند، جز عده اى از صاحبان حرفه و صنعت که دچار فقر بوده و از تعطیلى جمعه صدمه مى دیدند.
اینان به پیش غازى رفتند و گفتند: ما صاحب عائله و اطفال بسیار هستیم و در تمامى روز باید مشغول کار باشیم تا نان و زندگى آنان را تاءمین نماییم .
بدین جهت ما قادر به تعطیل نمودن روز جمعه نیستیم و اگر تعطیل نکنیم با پى گیرى و اذیت ماءموران مواجه مى شویم ، چاره ما چیست ؟
شاه غازى دستور داد از بیت المال براى آن عده و جماعت که در روزهاى جمعه قادر به تعطیل نمودن کار خود نیستند، وظیفه و حقوق معین نمایند تا آنان نیز امکان اشتغال به عبادت و اطاعت در روز جمعه را مثل سایرین داشته باشند.
جالب این است که روزى یکى از ماءموران مشاهده کرد که مردى از حقوق بگیران و از همان هائى که شکایت به پیش شاه برده بودند، بدون وضو نماز مى خواند.
ماءمور به تاءدیب او پرداخت و او را سرزنش کرد. آن شخص اعتراض کرده و گفت : چرا اذیتم مى کنى ؟!
ماءمور گفت : حقوق مى گیرى و نماز را بى وضو مى خوانى ؟!
گفت : این مقدار پول را که شاه به من مى دهد، مزد نماز من است و من آن را مى خوانم ! اگر مى خواهید وضو بگیریم ، باید مزد اضافى برایم پرداخت نمائید!!
این جریان به گوش شاه غازى رسید و از پاسخ کارگر خوشش آمد، دستور داد یک سوم مزدى را که قبلا مى گرفت بر حقوقش اضافه نمایید
منبع:کتاب داستانها و حکایتهاى مسجد
تالیف غلامرضا نیشابورى