بهترین عمل

بشتابید به سوی بهترین کارها

بهترین عمل

بشتابید به سوی بهترین کارها

داستانهایی از نماز

خشوع در نماز

 

 روایت است که مردى در مسجد مدینه به نماز ایستاده بود و با ریشش بازى مى کرد، رسول خدا فرمود: اگر دلش با خدایش باشد با ریشش بازى نمى کند.

خشوع در نماز

 


روایت است که مردى در مسجد مدینه به نماز ایستاده بود و با ریشش بازى مى کرد، رسول خدا فرمود: اگر دلش با خدایش باشد با ریشش بازى نمى کند.

 

نماز خواندن به سوى در گشوده

 

شخصى نامور که یکى از مشایخ علمى زمان خودش بود به حضور مبارک امام صادق علیه السلام ، تشرف حاصل کرد، دید جوانى مراهق ، خردسال در حضور امام به سوى در باز به نماز ایستاده است . این جوان همان کس است که امام صادق علیه السلام به مردم فرمود: انتم السفینة و هذا ملّاحها  شما کشتى هستید و این جوان ناخداى شما است . این جوان خردسال فرزند امام صادق ، یعنى امام هفتم امامّیه موسى بن جعفر علیهماالسلام است .

آن شخص به امام صادق عرض کرد: آقا فرزند شما دارد به سوى در گشوده نماز مى گزارد و این کراهت دارد. امام فرمود: نمازش را که تمام کرد و به خود او بگویید. این شخص بى خبر از این که :

گفتن بر خورشید که من چشمه نورم

دانند بزرگان که سزاوار سهانیست

آقازاده نماز را خواند و مواجه اعتراض آن شخص شد، در جوابش فرمود: آن کس ‍ که من به سوى او نماز مى خواندم از این درب از به من نزدیکتر است .

 

- گفتن بسم الله در نماز


در کافى از یحیى بن ابى عمیر هذلى نقل شده که گوید: در نامه اى به امام باقر علیه السلام نوشتم : فدایت گردم چه مى فرمایى در مورد شخصى که در نمازش ‍ فقط به قصد سوره حمد ((بسم الله الرحمن الرحیم )) را در ابتدا خوانده و وقتى حمد تمام شده و سوره دیگر را شروع کرده بسم الله را نخوانده است و عیاشى گفته اشکالى ندارد.

حضرت به خطّ مبارک خود مرقوم فرمود:

((براى به خاک مالیدن بینى او و ناپسند داشتن او - یعنى عیاشى - آن نماز را دوباره اعاده کند)).

 

تقرب به سوى سگ


مرحوم هیدجى ، محشى منظومه ملاهادى ، دیوانى دارد، او قضیه جالبى نقل مى کند، مى گوید: مقدسى بود در محله اى و یا روستایى ، شبى براى عبادت به مسجد رفت . مسجد خالى بود، دو رکعت نماز که به جا آورد، صداى خش خشى از گوشه هاى مسجد شنید، با خود گفت : پس من تنها در مسجد نیستم ، کس ‍ دیگرى هم گویى در مسجد هست ، سپس شیطان او را وسوسه کرد و شروع کرد با صداى بلدتر نماز خواندن ((ولا الضالین )) را با مدّ تمام کشیدن ! به خیال این که فردا آن ناآشنا، در ده و محلّه منتشر مى کند که فلانى ، دیشب در مسجد، تا صبح مشغول راز و نیاز بود و نماز نافله به جا مى آورد. این مقدس مآب بیچاره ، به همین خیال ، حتى شب را هم به منزل نرفت و تا صبح مشغول نماز و راز بود. صبح که هوا روشن شد، وقتى که خواست از مسجد خارج شود، دید سگى نحیف و ضعیف از گوشه شبستان آمد و از در بیرون رفت . یک باره فهمید که همه آن خش خش ها، از این سگ بوده که از سرماى شب ، به داخل مسجد پناه آورده است و همه نماز نافله ها و گریه ها و اشکهاى جناب مقدس هم به جاى تقربا الى الله ، تقربا الى الکلب بوده است .

 

منبع : کتاب  داستانهاى عارفانه در آثار (علامه حسن زاده آملى)

نویسنده عباس عزیزى

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد